«من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا»
خبر تأسفبار ارتحال استاد سیداکبر پرورش برای همه دوستداران و عزیزانی که با ایشان آشنایی داشتهاند، سخت و اندوهبار است، اما چه کنیم که مرگ، حق است و به فرموده قرآن کریم «کل نفس ذائقه الموت» هر انسانی مرگ را میچشد.
البته برای او که یک عارف به تمام معنا بود و پیوسته مشتاق لقاءالله، مرگ بسیار شیرین و زیبا بود، همان طور که امیرالمومنین فرمودند «والله پسر ابیطالب به «موت» مانوستر است و اشتیاق بیشتر دارد تا طفل به شیر خوردن از مادرش.»
استاد پرورش انسان بسیار بزرگی بود که ابعاد وجودی او به آسانی قابل تبیین نیست، اگرچه ایشان از پیشگامان نهضت انقلاب اسلامی به شمار میآمد و با بسیاری از بزرگان این نهضت همانند شهید بهشتی، شهید مطهری، شهید رجایی، شهید باهنر، رهبری معظم انقلاب اسلامی حضرت آیتالله خامنهای، حضرت آیتالله هاشمی رفسنجانی و بسیاری دیگر از اعاظم همچون آیتالله مهدوی کنی، مرحوم حبیبالله عسگراولادی و دیگران همراه و همگام بود و به حق باید گفت یکی از استوانههای انقلاب اسلامی بود و به خصوص در منطقه اصفهان که زادگاه ایشان بود یکی از سه رکن اصلی انقلاب پس از مرحوم آیتالله سیدحسین خادمی و آیتالله سیدجلالالدین طاهری محسوب میشد و شرح مبارزات ایشان و سخنرانیهای انقلابی و کوبنده و روشنگرانه ایشان در طول نهضت انقلاب اسلامی مایه دلگرمی تمام انقلابیون اصفهان بود و بسیاری از شهدای گرانقدر انقلاب از شاگردان و دستپروردگان فکری ایشان بودند، ولی همه اینها بیانگر عظمت وجودی ایشان نیست و برای ما که از دوران کودکی ایشان را دریافته و تا آخر در بسیاری از سفرها، حضرها، خلوتها، جلوتها و در عموم و در خواص، ایشان را از نزدیک دیدهایم، آنچه که برایمان بیشتر از همه جلوهگری میکند، عظمت معنوی ایشان است که به حق والانصاف انسانی عارف و عاشق پروردگار و محبّ اهل بیت علیهمالسلام بود.
او برای ما میگفت که «انسان خوب است معروف باشد نه مشهور» و اضافه میکرد که معروف برای اهل آسمان شناخته شده است و مشهور برای اهل زمین. اهل معرفت را آسمانیها میشناسند، لذا از شهرت گریزان بود ولی به عرفان و معرفت بسیار مشتاق. ابعاد معنوی و عرفانی استاد پرورش حقیقتاً بسیار فراتر از ابعاد انقلابی و مبارزاتی و مسئولیتهای سیاسی ایشان است، اگرچه ایشان در تمام این زمینهها یک الگوی بسیار خوب از انسان مسئول و مبارز انقلابی بود ولی هنگامی که به تبیین مسائل و نکات دقیق عرفانی میپرداخت و از آیات و روایات برداشتهای عرفانی ارائه میکرد و با ادبیات کهن ایران که مشحون از عرفان و اخلاق است، آنها را درمیآمیخت، بسیار زیباتر و عاشقانه و دلنشینتر میشد، مخصوصاً هنگامی که در بیان معارف الهی اشکش سرازیر میشد تا عمق وجود در دل شاگردان نفوذ پیدا میکرد.
او بسیاری از اوقات اشعار حافظ را با معرفت بیان میکرد و عاشقانه اشک میریخت و حتی خوابی را هم از مرحوم حافظ نقل کردند که حافظ برای ایشان یک بیت شعر خوانده بود و دوباره در جایگاهش آرمیده بود.
کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف عروسان سخن شانه زدند
ایشان میگفتند در فکر بودم که چرا حافظ از بین همة اشعار خود، این یک بیت را برایم خواند که خوب تأمل کردم دیدم در این یک بیت تقریباً بیست صنعت شعری بکار رفته است، به هرحال تسلط استاد پرورش بر ادبیات و شعر و سخن، توان ایشان را در سخنوری قدرتی چند برابر داده بود به طوری که گاهی برخی سخنرانیها تا ۳ ساعت هم به طول میانجامید ولی دلهای مشتاق و جوانان جویای عرفان و معرفت، با تشنه کامی همچنان به بیانات ایشان گوش فرا میدادند و سر از پا نمیشناختند. ایشان در جوانی سخنوری بسیار عالی بودند بهطوری که از ایشان برای مجالس بسیار مهم دعوت میشد که نمونه آن سخنرانیهای ایشان در مسجد قبای تهران به دعوت شهید دکتر مفتح و با حضور بزرگانی چون شهید مظلوم آیتالله دکتر بهشتی و شهید آیتالله مطهری و بسیاری دیگر از شخصیتهای علمی و فکری آن دوران بود.
«اهل تهجد» بودن یکی از ویژگیهای اصلی ایشان بود و در طریق عرفانی بر شبزندهداری و انس با شب و سحر و تفکر و عبادت سحرگاهی تاکید فراوان داشت کما اینکه در آیات قرآن و روایات نیز بر این مهم بسیار تأکید شده و در اشعار حافظ و دیگران نیز بر سحرخیزی و دعا و ورد سحری اشارات مکرر شده است.
یکی دیگر از ابعاد وجودی استاد پرورش، «اخلاص» ایشان بود که این مهم در اثر سالها تمرین و مبارزه با نفس بهوجود آمده بود و اخلاص ایشان به حدی بود که بسیاری از بزرگان را نیز مجذوب خود میکرد، خاطرهای کوتاه از شهیدی گرانقدر به نام جلال افشار نقل کنم که شهید بسیار عارف و والامقامی است و خود لحظات شهادت او را شاهد بودم، شهید جلال افشار که از شاگردان معنوی و فکری استاد پرورش بود، در وصیتنامهاش نوشته است: «استادم پرورش، شما با اخلاصتان مرا سوزاندید» این جمله بسیار معنا داری است و چقدر اثر آن عمیق بوده است که شهید آن را در وصیتنامهاش میآورد، شهید افشار هنگامی که میخواست به جبهه برود تفألی به قرآن زد، آیه آمد: «من کان یرجوالقاءالله فان اجل الله لأت و هوالسمیع العلیم» یعنی کسی که لقای الهی را جویاست و در پی این معنا است مرگ در پیش روی اوست و خداوند شنوا و دانا است (و میداند که در قلوب مشتاقین لقایش چه میگذرد و چقدر در این اشتیاق میسوزند)
شهید افشار و همه شهدایی که به وجود استاد پرورش افتخار میکردید و زمزمه دعای کمیل ایشان شما را سر مست از عرفان میکرد، هماکنون استاد از پیش ما پر کشیده و به نزد شما آمده است، او را در بر بگیرید و به اعلی علیین ببرید و از خداوند عزیز منان بخواهید که ما هم« انشاءالله بکم لاحقون» باشیم.
خادم القرآن - مرتضی نجفی قدسی
بازتاب خبر در رسانه ها:
مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی
در پی خیزش گسترده و سرتاسری دانشجویان در آمریکا در حمایت از مردم مظلوم غزه و فلسطین، مرتضی نجفی قدسی در یادداشتی چنین آورده است: